English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5136 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
junk U ریسمان پاره که برای بافتن بور یا درست کردن پوشال بکار می رود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tear down U پاره پاره ومتلاشی کردن درهم دریدن
perforations U خط سوراخهای کوچک در یک ورقه کاغذ یا کاغذهای پیاپی برای کمک به پاره کردن آنها
wet blankets U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
wet blanket U پتوی خیسی که برای خاموش کردن اتش بکار رود
wetting U مایعی که برای تر ساختن یاخمیر کردن چیزی بکار رود
to frame someone U پاپوش درست کردن برای کسی
to set up somebody [for something] U پاپوش درست کردن برای کسی
langrel U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
jeweller's putty U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
putty powder U گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
langridge U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langrage U اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
osteoclasis U استخوان شکنی برای درست کردن اندان ناقص
pullicate U پارچهای که برای درست کردن دستمال رنگی بکارمیرود
cyaniding U عملیات حرارتی که برای سخت کردن پوسته الیاژهای اهن دار بکار می رود
bug taper U ریسمان مناسب برای استفاده از طعمه زیر اب
opalite U ترکیبی که دارای رنگهای مختلف بوده و برای براق کردن نمای اجری بکار میرود
inweave U باهم بافتن درهم بافتن
antihistamine U موادی که برای درمان حساسیت بکار رفته و باعث خنثی کردن اثر هیستامین دربافت ها می شوند
keeper U ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
keepers U ریسمان کوچک وصل به بالای کمان ماهی بزرگ و مجاز برای سید
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
pl/m U زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
analysed U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyses U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyse U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzing U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzes U پاره پاره کردن تشریح کردن
analyzed U پاره پاره کردن تشریح کردن
analysing U پاره پاره کردن تشریح کردن
pick to pieces U پاره پاره کردن
to part in pieces U پاره پاره کردن
to cut to pieces U پاره پاره کردن
tearoff U پاره پاره کردن
tatter U پاره پاره کردن
analyze U پاره پاره کردن
to pick to piece U پاره پاره کردن
to tear to pieces U پاره پاره کردن
scalpel U پاره پاره کردن
scalpels U پاره پاره کردن
future promissory U زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
inhaul U ریسمان ریسمان بادبان کشی
authentication U استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
tresses U بافتن طره کردن
tress U بافتن طره کردن
tatter U لباس پاره پاره ژنده پوش
temper U درست ساختن درست خمیر کردن
tempered U درست ساختن درست خمیر کردن
tempers U درست ساختن درست خمیر کردن
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
crochets U بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crochet U بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crocheted U بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crocheting U بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
gig U ماشین خارزنی [این وسیله برای یکنواخت کردن سطح پرزها و گرفتن ذرات از سطح بافت بکار می رود و در صنعت فرش ماشینی و بعضی منسوجات کاربرد دارد.]
software mointor U برنامهای که برای اهداف سنجش بکار می رود
pulsatilla U شیره شقایق که برای دارو بکار می رود
polyonymy U بکار بردن چند نام برای یک چیز
polyonging U بکار بردن چند نام برای یک چیز
bathometer U دستگاهی که برای تعیین عمق اب بکار میرود
object computer U OB بکار می رودکامپیوتری که برای اجرای یک برنامه ECT
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
blacktop U موادی که برای اسفالت خیابان بکار میرود
it is of no use to us U بکار ما یا بدرد ما نمیخورد سودی برای ما ندارد
white line U خط سفیدی که برای تمایز وتشخیص بکار رود
applied U برای هدف معین بکار رفته کاربسته
fucus U رنگی که برای زیبایی پوست بکار میرود
boring tubes U لوله هایی که برای حفاری بکار میرود
boast U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
hypodermic syringe U کوچکی که برای تزریقات تحت جلدی بکار میرود
listerine U یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
balbriggan U یکنوع پارچهء نخی که برای زیرپوش بکار میرود
muller U سنگی که برای ساییدن دارو یا رنگ بکار میبرند
inoculum U مادهای که برای مایه کوبی وتلقیح بکار میرود
aquaplane U قطعهء چوبی که برای اسکی ابی بکار میرود
boasted U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
boasts U : خرده الماسی که برای شیشه بری بکار رود
flag stones U تخته سنگهایی که برای سنگ فرش بکار میرود
excipient U مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
gasogene U مادهای که برای ساختن اب گاز دار بکار میرود
cullet U خرده شیشهای که برای خمیرشیشه گری بکار می رود
wadding U پوشال
treadles U پوشال
haulm U پوشال
shavings U پوشال
straw U پوشال
halm U پوشال
straws U پوشال
chaff U پوشال
dunnage U پوشال
treadle U پوشال
slat U پاره پاره شدن چادر
slats U پاره پاره شدن چادر
serinette U ارغنوان کوچک دستی که برای سروداموزی به پرندگان بکار میرود
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
roller bandage U نوار دراز پیچیده که برای زخم بندی بکار میرود
nixie tube U یک لامپ خلاء که برای نمایش اعداد ناخوانا بکار می رود
windlass U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
court plume U پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
windlasses U ماشین هایی که برای کشیدن یا بالا اوردن اب بکار میرود
bow compass U نوعی پرگار که برای رسم دایرههای کوچک بکار میرود
stop bath U ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
check sum U جمع ارقام یا بیت ها که برای اهداف ازمایشی بکار می رود
gibberish U اصطلاحی که برای بیان لازم نبودن داده بکار می رود
power house building U ساختمانهائی که برای نصب ونگهداری تجهیزات نیروی برق بکار می روند
bock U یکنوع چرم پوست گوسفند که برای صحافی بکار میرود تیماج
winching U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winches U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
winched U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
slandered U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
slander U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
caliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
splint U نوار یا تراشه ایکه برای بستن استخوان شکسته بکار میرود
decking U تخته هائیکه برای قالب بندی دالهای بتنی بکار میروند
gluteus U یکی از سه عضله سرینی که برای حرکت دادن ران بکار میرود
additions U رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
z 0 U یک تراشه پردازنده 8 بیتی که به عنوان مبنایی برای ریزکامپیوترها بکار می رود
slanders U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
winch U پیچ هرنوع ماشین یا دستگاهی که برای کشیدن بکار رود هندل
dipsticks U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
dipstick U میله یا چوبی که برای اندازه گیری عمق چیزی بکار می رود
addition U رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
calliper U نوعی پرگار که برای اندازه گیری ضخامت یا قطراجسام بکار میرود
chucks U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chucked U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
chuck U جوجه مرغ تکان صدایی که برای راندن حیوان بکار میرود
nundinal letter U حرفی برای نامیدن هریک ازهشت روز بازار بکار میرفت
dry pack U مخلوطی از سیمان و ماسه که برای مرمت ترکهای بتن بکار میرود
hundreds and thousands U یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
slandering U درCL این کلمه تنها برای افترای شفاهی بکار می رود
musette U اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
straws U پوشال بسته بندی
straw U پوشال بسته بندی
prunella U پارچه پشمی که برای رویه کفش بکار میرودوپیشتربرای ردای وکیلان است
vibrator U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
law calf U پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
leno U یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
vibrators U منبع مکانیکی تولید نوسانات سینوسی که اغلب برای تست بکار میرود
malines U تور فریف ابریشمی و اهاردارکه برای لباس وکلاه زنانه بکار میبرند
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
monochord U الت یک سیمه که برای نمایش نسبت میان صداهای موسیقی بکار میرود
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
vegetable oil U روغنهای نباتی که تا قبل ازسال 5391 برای روغنکاری بکار میرفته اند
coffins U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
coffin U جعبه ایست که برای عملیات تنبوشه گذاری در ماسه سیال بکار میرود
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
phraseograph U عبارتی که نشانی برای ان درست شده است
gabion U سبد استوانه شکل بدون ته که از خاک پر کرده و برای جان پناه بکار میبرند
revenue cutter U کشتی مسلح دولتی که برای جلوگیری ازقاچاق واجرای قوانین مالیاتی بکار رود
linstock U چوب نوک تیزی که برای اتش زدن فتیله توپهای قدیمی بکار میرفته
characters U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
yoke U قسمتی از سیستم انحراف پرتوالکترونی که برای ادرس دهی یک نمایش تصویری بکار می رود
character U یکی از نمادهای مقدماتی که برای بیان اطلاعات بصورت مجزا یا ترکیبی بکار میرود
strobe U سیگنالی که برای اغاز انتقال داده میان یک دستگاه جانبی وکامپیوتر بکار می رود
framebuffer U یک قطعه مخصوص و مشخص از حافظه دیجیتالی که برای ذخیره یک تصویر کامپیوتری بکار می رود
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
head load control U روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
algol U یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که برای کدگذاری مسائل ریاضی وعددی بکار می رود
collator U ماشینی که برای تلفیق و ادغام مجموعه کارتها یا سایر اسناد در یک رشته متوالی بکار می رود
gpss U زبان برنامه نویسی مسئله گرا برای توسعه سیستمهای شبیه سازی بکار می رود
hyphen U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
hyphens U برای نشان دادن وقفه یاتردید یا لکنت زبان دررمان ها بکار میرود مثل ah-ah و غیره
diptych U دولوحی که باهم بوسیله لولایی متصل شده و برای نوشتن بکار می رفته و تاه میشده
rip U پاره کردن
cut U پاره کردن
to cut down U پاره کردن
rips U پاره کردن
tear up U پاره کردن
ripped U پاره کردن
lay open U پاره کردن
dilacerate U پاره کردن
lacerates U پاره کردن
lancinate U پاره کردن
lacerate U پاره کردن
divulsion U پاره کردن
lacerating U پاره کردن
cuts U پاره کردن
rend U پاره کردن
tear U پاره کردن
rends U پاره کردن
break U پاره کردن
breaks U پاره کردن
rending U پاره کردن
tears U پاره کردن
check string U ریسمان درشکه که مسافربوسیله ان راننده رابه ایست کردن اگاهی
reflex U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
scripsit U بسته نرم افزاری که برای پردازش کلمه روی سیستمهای ریزکامپیوتر 08shackTRS- radio بکار می رود
reflexes U یک برنامه تحلیلی پایگاه داده که برای ایجاد و کنترل اطلاعات به شکل یک لیست بکار برده میشود
overwear U پاره ومندرس کردن
to tear a hole in U سوراخ یا پاره کردن
tear up <idiom> U (پاره کردن)ریزریزکردن
gastrotomy U پاره کردن شکم
amalgam U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
carbon seal U وسیلهای مقاوم در برابرگرما که در موتورهای توربینی برای جلوگیری ازخروج یا نشت روغن ازمحفظه یاتاقان بکار میرود
stair stepping U روشی که در نمایشهای تصویری برای نمایش خط رسم شده در زاویهای به غیر از 54 درجه افقی یاعمودی بکار می رود
amalgams U الیاژ جیوه باچند فلز دیگرکه برای پرکردن دندان و ایینه سازی بکار میرود ترکیب مخلوط
compressor bleed air U هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1A hero can affect on the people.
1affixation
1gorse melatonin
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com